-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:16700 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:7

كشور فلسطين در ابتدا متعلّق به كدام گروه بود، يهود يا فلسطين؟

اين كشور در ابتدا به قوم كنعان؛ يعني قوم فلسطين تعلق داشت و يهوديان در اين سرزمين مهاجر بودند.

پيشينه فلسطين:

دو هزار و پانصد سال پيش از ميلاد حضرت مسيح چند قبيله عرب از جزيرة العرب به سوي سواحل جنوبي درياي مديترانه كوچ كردند. برخي از اينها در فلسطين سكنا گزيدند و از راه كشاورزي معيشت مي كردند. به اين عده كنعانيان اطلاق مي شود و به همين جهت سرزمين فلسطين را ارض كنعان ناميدهاند.

برخي در لبنان ساكن شدند و از راه دريانوردي زندگي مي كردند. اينها را فينيقيان مي گويند. يك طايفه مهم از كنعانيان به نام يبوسيون در بيت المقدس سكنا گزيدند، بدين جهت در قديم منطقه بيت المقدس را يبوس مي ناميدند.

بعد از گذشت صدها سال حضرت ابراهيم خليل از اوركلدان عراق به ارض كنعان هجرت نمود، و بعد از تولّد اسحاق و يعقوب و سپس فرزندان و عشيره يعقوب و بني اسرائيل شكل گرفتند و پديد آمدند. پس قبل از شكلگيري بني اسرائيل و يهود، كنعانيان و يبوسيان در آن منطقه زندگي مي كردند و حضرت ابراهيم و فرزندانش از جاي ديگر به آن ديار رو آورده بودند.

بعداً حوادث و درگيريهاي فراواني در اين منطقه اتفاق افتاد، تا اين كه حضرت عيسي(ع) در شهر ناصره فلسطين به رسالت مبعوث شد، زين پس بني اسرائيل به دو گروه يهودي و مسيحي تقسيم شدند، برخي به حضرت عيسي(ع) ايمان آوردند و مسيحي شدند و برخي امتناع ورزيدند و با آنان درگير شدند.

پس از تجزيه امپراتوري روم در سال 395 ميلادي، فلسطين يكي از ايالات مسيحي نشين روم شرقي، بيزانس گرديد.

بعد از گذشت چند قرن پيامبر اسلام(ص) به رسالت مبعوث شد و درسال 638 ميلادي برابر با 17 ه'.ق در زمان عمر، خليفه دوم سپاهيان اسلام وارد بيت المقدس شدند. مسلمانان با مردم فلسطين پيمان صلح امضا كردند، آنان را در پذيرش دين ازاد گذاشتند و چون حقانيت دين اسلام را مشاهده كردند، اكثريت آنان مسلمان شدند.(1) يعني مردمي كه در آن جا زندگي مي كردند، مسلمان شدند، نه اين كه از مسلمانان سرزمينهاي ديگر رفته باشند و آن جا زندگي كنند. اولين جمعيت مذهبي را مسلمانان، دومي را مسيحيان و سومي را يهوديان در اختيار داشتند و مسلمانان حائز اكثريت جمعيت بودند. اين امر حدود پانصد سال دوام يافت تا اين كه در سال 1099 ميلادي (برابر با سال 493 ه'ق) اروپائيان در جنگهاي صليبي فلسطين را تصرف كردند. وقتي بر مردمي كه اكثريتشان را مسلمان تشكيل مي دادند، پيروز شدند، بسياري از آنان را از دم شمشير گذراندند. بنا به نقل مورخان اروپايي و مسيحي، در شهر بيت المقدس حدود شصت هزار تن را كشتند و در آن جا حمام خون به راه انداختند.(2)

فلسطين هشتاد و هشت سال در اختيار صليبيها بود و آنان با مسلمانان در اين دوره با بي رحمي تمام برخورد كردند تا اين كه در سال 1187 ميلادي (برابر با 583 ه'.ق) صلاح الدين ايوبي آنان را شكست داد و بار ديگر فلسطين و بيت المقدس به آغوش مسلمانان بازگشت. حال جالب است بدانيد كه مورخان غربي و مسيحي بي رحميهاي صليبيان را نوشتهاند و اعتراف نمودهاند كه صلاح الدين ايوبي بعد از پيروزي، با پيروان اديان ديگر (يهوديان و مسيحيان) به خوبي رفتار نمود و آنان را در گزينش دين آزاد گذاشت و از هر گونه قتل و غارتي در مورد آنان جلوگيري كرد.(3)

حال اين ملت فلسطين از هر نژادي كه هستند (سامي و...) بسياري از آنها با آزادي و اختيار اسلام را پذيرفتند. عدهاي به دين مسيح و عده كمتري به دين يهود گرويدند و باقي ماندند. اين تناسب جمعيت تا پايان قرون نوزدهم ادامه داشت.

در سال 1880 از جمعيت پانصد هزار نفري ملت فلسطين تنها بيست و چهار هزار تن يهودي بودند؛ يعني كمتر از 5% در سال 1896 يك روزنامه نگار يهودي اتريشي به نام تئودور هرتسل كتابي نوشت و جنبش صهيونيستي به راه انداخت كه يهوديان در پي تشكيل دولت يهود در يك سرزمين بر آيند. از اين رو هند، آرژانتين، قبرس و چند نقطه ديگر از جمله فلسطين در نظر گرفته شد، سرانجام با توجه به نقشههاي استعمار در آن زمان و قرار دادن يك دولت صهيونيسم و يهودي در قلب جهان اسلام، و ضربه زدن به اسلام كه آن را بزرگترين مانع استثمار گري خود مي دانستند، در سال 1897؛ يعني يك سال بعد، كنگره صهيونيسم در شهر بازل سوئيس برگزار شد.

طبق نقشه از پيش تعيين شده، تناسب جمعيت فلسطين را با مهاجرت يهوديان از كشورهاي ديگر، به نفع يهود دگرگون كردند. يهوديان كه در سرشماري 1880 م كمتر از 5% بودند، با نقشه مهاجرت در سال 1914 به حدود 11% افزايش پيدا كردند؛ يعني از جمعيت هفتصد و پنجاه هزار تن، هشتاد و پنج هزارتن يهودي بودند.

در اثناي جنگ جهاني اوّل در 1917 بالفور وزير خارجه انگلستان اعلاميهاي منتشر كرد كه در آن از سياست انگلستان مبني بر حمايت از يهوديان و تشكيل دولت يهود در آينده در فلسطين خبر داد.

يك سال بعد؛ يعني سال 1918 م، فلسطين به اشغال انگلستان در آمد. با سياست يهودي گرايي دولت انگلستان، در سال بعد سيل مهاجرت يهوديان از مناطق مختلف به فلسطين افزايش يافت و به مدت سه سال (از 1919 تا 1923) حدود سي و پنج هزار يهودي وارد فلسطين شدند. طي سالهاي 1932 - 1935 حدود يكصد و چهل پنج هزار يهودي با اجازه دولت انگلستان و دهها هزار تن ديگر به صورت غير رسمي وارد فلسطين شدند.

در سرشماري سال 1938 از جمعيت يك ميليون و پانصد هزار نفري فلسطين چهار صد و پنجاه هزار نفر يهودي بودند؛ يعني با سياست مهاجرت جمعيت 5% يهود به 30% افزايش يافت.

در سال 1945 انگلستان با هماهنگي ايالات متحده آمريكا يكصد هزار تن از يهوديان اروپا و آمريكا را به فلسطين فرستاد. در سال 1947 جمعيت فلسطين به يك ميليون و هشتصد و شصت و هفت هزار تن رسيد كه از اين تعداد ششصد و پانزده هزار يهودي (32/9%) و يك ميليون نود و يك هزار نفر مسلمان (58/4%) و حدود يكصد و پنجاه هزار نفر مسيحي(7/8%) بودند

در سال 1948 يهوديان به مسلمانان يورش بردند، اموال واملاك و زمينهاي آنان را تصاحب كردند و صدها هزار تن از آنان را آواره نمودند. اينها همه در زمان نفوذ، سلطه و قيموميت دولت انگلستان بر فلسطين بود. بعد در سال 1948 كه انگلستان زمينه سازي خوبي براي تشكيل دولت يهود به عمل آورده بوده از آن جا خارج شد و يهوديان مهاجر غاصبانه بر فلسطين مسلّط شدند و بسياري از فلسطينيان آواره شدند. ديويد بن گوريون در تل آويو تشكيل دولت يهود را اعلان كرد. از اين تاريخ به بعد چندين بار در اين نقطه جنگ و درگيري اتفاق افتاد.(4)

حال با بيان اين تاريخچه كه يهوديان با توطئه، مهاجرت و غصب از يك سو، و با آواره كردن ملّت فلسطين از سوي ديگر، نيز با نقشههاي مكارانه و استعماري انگلستان و آمريكا، بر مسلمانان فلسطين ستم روا داشتهاند، عقل سليم و وجدان بيدار، به حقانيت كدام طرف حكم مي كند؟ شكي نيست كه سرزمين فلسطين متعلّق به مردم فلسطين است، حال از هر نژاد و پيرو هر ديني باشند، امّا آناني كه از اروپا، آمريكا، روسيه، افريقا و جاهاي ديگر به آن جا رفتند و اموال و سرزمين مردم را غصب كردهاند، مشروعيت ندارند.

بنابراين، دولت صهيونيستي يك دولت غاصب، اشغالگر و حاصل توطئه غربيها، به ويژه انگلستان و ايالات متحده آمريكا است كه از آغاز با تهديد و ترور پايه ريزي شده است و ملّت مظلوم فلسطين از همه نااميد شدهاند.

دولت غاصب هر روز جوانان فلسطين را به شهادت مي رساند، خانه هايشان را بر سرشان خراب مي كند، با هواپيماي جنگي به مردم حمله مي كند، و اينها ناچار شدهاند با حركتهاي شهادت طلبانه و با فدا كردن جان خويش، فرياد مظلومان مظلومان فلسطين را به گوش جهانيان برسانند.

امّا مسلمانان به حكم سخن پيامبر كه فرمود: هر كه شب را به صبح آورد و همتي در امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نيست. وظيفه دارند به قدر توان از مبارزات فلسطين حمايت كنند. حتي اگر مسلمان نباشند، از لحاظ انساني و به جهت عدالت خواهي كه در وجود هر انسان آزاد مرد است، بايد از آنها حمايت كنند.

پي نوشتها:

1. گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و عرب، ص 155.

2. همان، ص 401.

3. همان، ص 405.

4. گيتاشناسي كشورها، شماره انتشاراتي 154، ص 227 - 221.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.